oxford Idioms and Phrasal verbs (71-80)

1- flick through

نگاهی انداختن به کتاب، کتاب را ورق زدن و دیدن بدون خواندن آن.

Definition: look through sth quickly, without reading it.

Ex: I flicked through his new book.

کتاب جدیدش رو نگاهی انداختم.

تمرین 1: من کتاب رو برداشتم و نگاهی انداختم.

 

2-  look through 

خواندن بخشهایی از یک کتاب،مقاله و ... در زمان ورق زدن آن. مرور کردن

Definition: look at the pages of sth, reading it only in part

Ex: I looked through your report yesterday.

بخشهایی از گزارش شما را خواندم.

تمرین 2 : او یاداشت هایش را قبل از امتحان مرور کرد.

 

3- sleep through

سرتا سر چیزی را خواب بودن با وجود سرو صدا

Definition: continue sleeping while there is a lot of noise around you.

Ex: I managed to sleep through the storm.

.تونستم سرتا سر طوفان رو بخوابم

تمرین3 : اون نوزاد، تمام شب رو با آرامش خوابید.

 

4- take sth back

پس بردن

Definition: to take something you have bought back to a shop because it is not suitable.

Ex: the radio was faulty so I took it back.

رادیو خراب بود برا همین اون رو پس بردم.

تمرین 4 : اگه تی شرت اندازه نیست پس اش بده.

 

5- give back

پس دادن

Definition: to give something to the person it belongs to or the person who gave it to you

Ex: she took her car key by mistake, but gave it back this morning.

او سوییچ ماشینش رو اشتباها برداشته بود اما امروز صبح اون رو پس داد.

تمرین 5 : قطعا شما می تونید یه نگاهی بهش بندازید تا وقتی که اون رو پس می دید.

 

6- put back

در جای خود قرار دادن چیزی.

Definition: ​to return something to its usual place or to the place where it was before it was moved

Ex: If you use something, put it back.

اگه از چیزی استفاده می کنی اون رو سر جای خودش بگذار.

تمرین 6 : او چند صفحه از کتاب رو خوند بعد توی قفسه گذاشتش سر جای خودش.

 

7- bring back

پس آوردن – برگرداندن

Definition: return to this place with sth that you have taken or borrowed/ return sb to a place, usually by car.

Ex: I will go there by bus and Jim can bring me back.

با اتوبوس میرم اونجا و جیم میتونه منو برگردونه.

تمرین 7: وقتی کارت با کتابها تموم شد، لطفا برشون گردون.

 

8- send back

پس فرستادن

Definition:  return sth by post, messenger, waiter, etc.

Ex: the books were damaged so I sent them back.

کتاب ها آسیب دیده بودند منم اونا رو پس فرستادم.

تمرین 8 : پیراهن ها اون چیزی که من سفارش داده بودم نبودند خوب منم اونا رو پس فرستادم.

 

9- phone back

تماس مجدد گرفتن

Definition: return sb's phone call. SNY ring back.

Ex: he rang at 2.00. I said I'd phone him back later.

او ساعت 2 تماس گرفت من به او گفتم خودم بعدا تماس خواهم گرفت.

تمرین 9 : امروز صبح که او تماس گرفته بود من بیرون بودم. با او تماس خواهم گرفت.

10- Pay back

باز گرداندن پول/ باز پرداخت کردن

Definition: return to sb the money that you borrowed from them.

Ex: dad lent me the money. But I've paid him back.

پدر پول رو به من قرض داد اما من پولش رو بهش برگردوندم. ( قرضم و پرداختم)

تمرین 10: او هر شاهی را که به تو بدهکار است پس خواهد داد.

 

پاسخ تمارین

 

1- I picked up the book and flicked through.

2-  She looked through her notes before the exam.

3- The baby slept peacefully through the night.

4- If the shirt doesn’t fit, take it back.

5- Of course you can have a look at it, as long as you give it back.

6- she read a few pages then put the book back on the shelf.

7- when you have finished with the books, pleased bring them back.

8- the shirts were not the ones I ordered, so I sent them back.

9- I was out when he called me this morning .so I'll phone him back. 

10- he will pay back every cent he owes you.

 

برای ورود به ویدیو و آزمون مرتبط کلیک کنید.

واحد تحقیق و توسعه زبان های خارجه اشراق