oxford Idioms and Phrasal verbs (121-130)

1- Learn by heart

حفظ کردن

Definition: learn sth by reading or hearing it repeatedly until you remember it exactly.

Ex: there are certain things such as irregular verbs that you can learn by heart.

چیزهای هستند مثل افعال بی قاعده که شما می تونی اونا رو حفظ کنی.

تمرین: در مدرسه ما مجبور بودیم اشعار رو به طور حفظی یاد بگیریم.

 

2-  Say/read sth out loud

با صدای بلند گفتن / خواندن

Definition: Say /read sth so that others can hear it.

Ex: saying something out load can help  you to practice the pronunciation and remember it.

گفتن بعضی موضوعات با صدای بلند می تونه به تمرین تلفظ و به خاطر سپردن شما کمک کنه

تمرین: شما برای حفظ کردن کلمات اونا رو با صدای بلند می خونید؟

 

3- Get behind (with sth)

عقب افتادن از چیزی

Definition: not do sth on time ,and then have more to do later.

Ex: don’t miss lessons ,or you will get behind with your work.

کلاس هات رو از دست نده وگرنه از کلاس عقب خواهی افتاد.

تمرین: تا به حال از درس هایت عقب افتاده ای؟

 

4- Catch up (with sb)

خود را رساندن به کسی یا چیزی

Definition: reach  the level of others who are more advanced.

Ex:  if you miss a lot of classes ,it's very defficult to catch up with other students.

اگر شما کلاسهای زیادی رو از دست بدی سخته خودت رو به بقیه دانش آموزان برسونی.

تمرین: تو برو من خودمو میرسونم.

 

5- Give up

دست کشیدن از کاری/ تسلیم شدن

Definition: stop trying to do sth ,or accept that you cannot do sth.

Ex: she gave up his job and started writing potry.

او از کارش دست کشید و نوشتن شعر رو شروع کرد.

تمرین: "دارن" تصمیم گرفته در انتهای این فصل فوتبال رو بگذاره کنار.

 

6- Stick at sth

چسبیدن به کاری/ ادامه دادن کاری نسبتا سخت

Definition: continue with sth even though it is difficult.

Ex: if you start something ,do you usually stick at it?

اگر کاری را شروع کنید، معمولا در انجام آن مصمم هستید؟

تمرین: اگر می خواهی در کاری موفق شوی باید بچسبی بهش

 

7- Get there

موفق شدن / به جایی رسیدن

Definition: achieve sth after a period of work or effort.

Ex: don’t give up.stick at it and you will get there in the end.

نا امید نشو. بچسب به کارت و در نهایت موفق خواهی شد.

تمرین: ما داریم به یه جایی می رسیم. (موفق میشیم)

 

8- Brush up on sth/ brush sth up

چیزی را تقویت و مرور کردن / نگاهی اجمالی داشتن

Definition: imorove your knowledge or skill in sth, specially when you have not used it for a while.

Ex: I decided to brush up on my spanish.

تصمیم گرفتم به زبان اسپانیایی خودم مروری داشته باشم.

تمرین: من باید بر افعال بی قاعده زبان انگلیسی مروری داشته باشم.

 

9- Make sense of sth

چیزی را سر در آوردن/ درک کردن.

Definition: manage to understand sth.

Ex: I could not make sense of the grammar.

نمی تونستم گرامر رو بفهمم.

تمرین: برام خیلی سخته که از ریاضی سر در بیارم.

 

10- Keep up (with sb)

هم پا شدن/همراه شدن با دیگران

Definition: make progress at the same speed as others.

Ex: it was very hard to keep up with the other students.

خیلی سخت بود تا با دیگر دانش آموزان همراه بشم.

تمرین: مجبور بودم سریع راه برم تا هم پای او باشم.

 

پاسخ تمارین

 

1- at school we had to learn poems by heart.

2-  do you say words out load to learn them by heart?

3- have you ever got behind with any of your studies ?

4- You go. I’ll catch up with you.

5- Darren has decided to give up football at the end of this season.

6- If you want to be successful in a job you have to stick at it.

7- we are getting there.

8- I need to brush up on irregular English verbs.

9- I find it quite hard to make sense of the math.

10- I had to walk fast to keep up with him.

 

برای ورود به ویدیو و آزمون مربوطه کلیک کنید.

واحد تحقیق و توسعه زبان های خارجه اشراق