gag on (something)

ترجمه: چیزی در گلو گیر کردن

کاربرد: حاکی از عدم توانایی در بلعیدن چیزی

مثال یک: این سگ هرچی که بهش می دی توی گلوش گیر می کنه.

The dog is gagging on whatever you gave her.

مثال دو: این ماهی خوبه، اما امیدوارم استخوانش توی گلوم گیر نکنه.

This fish is good, but I hope I don't gag on a bone.

مترجم: مهین فر