bachelor party

ترجمه: جشن خدااحافظی با دوران تجرد - جشن نو دادمادی

کاربرد: مهمانی که دوستان یک مردی که قرار است ازدواج کند برای او بر پا می کنند.

مثال: جاناتان نمی خواست مهممانی نو دامادی خفنی داشته باشه، لذا با دوستانش برای نوشیدنی بیرون رفت.

Jonathan didn't want a crazy bachelor party, so he and his friends went out for a few quiet drinks.

ترجمه: مهین فر