a thin skin

ترجمه: نازک نارنجی بودن- حساس بودن

کاربرد: با فعل have همیشه همراه می باشد.

مثال یک: حواست باشه درباره عمو تام چی میگی! نازک نارنجیه و با کوچک ترین حرف عصبانی میشه!

Watch what you say around Uncle Tom—he has such thin skin and gets angry at the slightest provocation

مثال دو: اگه می خواهی یک هنر پیشه باشی،نمی تونی نازک نارنجی باشی. این عرصه پر است از انتقادات شدید!

You can't have a thin skin if you want to be an actress—harsh reviews are all too common

(مترجم: مهین فر)